شبي خواب ديدم با خدا کنار ساحل قدم ميزنم،رد پاي هردوي ما روي ساحل بود،وقتي برگشتم و به گذشته نگاه کردم ديدم در موقع سختي تنها يک رد پا کناره ساحل است، پس به خدا گله کردم و گفتم:خدايا چرا در موقع سختي مرا تنها گذاشتي؟، خدا لبخندي زدو گفت: بنده ي من, در آن موقع تو در آغوش من بودي.وبلاگتون خيلي زيبا بود ____________________ممنون که به غم تنهايي سر زدي بازم اون طرفا بيايد